روز اول 

پسر: سلام

دختر : سلام

...

...

...

 

متن کامل در ادامه ی مطلب

 

روز اول 

پسر: سلام

دختر : سلام
پسر: چطوری؟
دختر
: بد نیستم مرسی
هفته اول
پسر: سلام

دختر : علیک سلام

پسر
: چطوری؟
دختر : بد نیستم مرسی . تو چطوری؟

هفته دوم
پسر: سلام

دختر : علیک سلام . چطوری؟
پسر: قربانت . بد نیستم . تو
چطوری؟
دختر : مرسی .... خوبم

هفته
سوم 
دختر: سلام

پسر: سلام . چطوری ؟
خوبی؟
دختر: مرسی خوبم . خیلی خوبم و یک نگاه معنی دار به پسر

 

هفته چهارم
دختر : سلام عزیزم . چطوری ؟ خوبی؟

پسر
: سلام عزیز دلم . مرسی بد نیستم . تو چطوری ؟
دختر : مرسی . می دونی ؟ می خوام یک
چیزی بهت بگم . نمی دونم الان بگم یا بعد؟
پسر: بگو عزیزم
دختر : نه!
... حالا زوده ..... باشه بعد

 

هفته پنجم
دختر : سلام عزیزم ... چیزی که هفته پیش می خواستم
بهت بگم این بود که دوستت دارم ... عاشقتم ... زندگی بدون تو برام بی معنیه . تمام!!!! آینده خودمو با تو می بینم . اگه تو نباشی آینده برای من هیچه
و کلی از این حرفا.....
و پسر باور می کنه

هفته ششم
پسر: امروز یک دختری توی خیابان آمد از من یک آدرس پرسید . منم...

 

دیگه چی ؟!!! دلمو شکستی . تو که می دونی من چقدر حسودم

دختر: چرا این کارو کردی؟
پسر: من که کاری نکردم فقط جواب سوالشو دادم....

دختر : یک قول به من میدی؟
پسر: بله

دختر : قول بده دیگه با هیچ دختری حرف نزنی

پسر: باشه عزیزم قول میدم...

 
 ادامه دارد...sexi روابط سالم و صمیمی و رمانتیک نه

ماه هجدهم
دختر : برام خواستگار آمده

….پسر: غلط کرده
 
دختر: چرا؟ خوب طوری که
نیست اونم بالاخره آدمه
پسر : تو چه جوابی بهش دادی ؟
دختر : هنوز هیچی
 
پسر: ما کلی قرار مدار با هم داشتیم ! حالا می خوای اونو بذاریش جای من ؟

دختر : یه چیزی رو می دونی ؟ اون هیچ وقت نمی تونه جای تو رو بگیره

پسر
 :من چیکار کنم ؟
 دختر : نمی دونم ! فقط به من فکر نکن ! من اگه بدونم تو به من فکر می کنی آب خوش از گلوم پایین نمی ره !

!!!!!میگم برو زودتر زن بگیر
پسر
:حسودیت نمی شه ؟
دختر : نمی دونم چرا دیگه از این که تو رو با دختر دیگه ای ببینم حسودیم نمی شه
پسر: در فکر و خیال خود ..... من می دونم چرا

بعدش پسر از خاطرات خوش گذشته می گه و دختر هم برای خالی نبودن عریضه مراسم آبغوره گیری رو اجرا میکنه

دوران خوش دختر و دوران تحول پسر شروع می شه!!!
دید پسر نسبت به دختر ها عوض می شه . قلبش نسبت به واژه هایی از قبیل دوستت دارم و عاشقتم مقاوم میشه...

حالا اگر مورد مشابهی برای پسر پیش بیاید در آینده

روز اول
پسر : سلام

دختر : سلام
 
پسر : میایی
خونمون؟
دختر : نه
!
پسر : مگه به من اعتماد نداری ؟
!!!!دختر : چرا ... خووووووب ولی

در اینجا پسر مراسمی بنام مخ زنی را شروع می کنه و موفق هم می شه علتش هم حرفهایی هست که !!!!بتازه گی از دختر قبلی یاد گرفته
پسر : تو که می دونی من چقدر دوستت دارم؟؟؟  
 
دختر : آره ..... ولی ..... آخه

پسر : من قول می دم برای خواستگاریت بیام و بگیرمت

دختر : جدی می گی ؟؟؟؟ و قند توی دلش آب میشه!!!!

پسر : آره قربونت برم ... و با یک نگاه عاقل اندر سفیه به دختر

یواش یواش دل دختر نرم می شه و رضایت می ده
 
و پسر : پس بریم

عصر همان روز
ریییییینگ ........ رییییینگ
......
پسر که با رفتن دختر به خواب عمیقی فرو رفته در حالیکه خسته است با زحمت و غرغر گوشی را بر می دارد
!!
پسر
 بله ؟ بفرمایین
دختر : سلام

پسر : سلام چطوری ؟
دختر : مرسی . باهات
کار دارم   
پسر : تو که یک ساعت نیست از اینجا رفتی

دختر: میخوام دوباره ببینمت .... میتونم فردا دوباره بیام خونتون!!!!

پسر : در حالیکه موفقیت بزرگی کسب کرده می گه چرا که نه.....

و این  چرخه رو خودتون ادامه بدید و دلیل خیانتهای امروزه دوستیهای دختر و پسرا رو پیدا کنید...واقعاً متاسفم واسه همه جوونای این مملکت که خودشون رو بازیچه این روابط هیچ و پوچ قرار میدن... واقعاً متاسفم